بروک

لغت نامه دهخدا

بروک. [ ب َ ] ( اِ ) نوعی از درخت کوچک. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
بروک. [ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زنی که شوی خواهد و او را پسری رسیده و جوان باشد. ( منتهی الارب ).
بروک. [ ب ُ ] ( ع مص ) فروخفتن شتر. ( از منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). بزانو نشستن شتر، و اصل معنی آن نشستن شتر است بر «برک » یعنی سینه خود. ( از اقرب الموارد ). تَبراک. و رجوع به تبراک شود. || ثابت شدن و اقامت کردن. ( ازمنتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن در مکانی. ( از اقرب الموارد ). || کوشش کردن. || پی هم باریدن آسمان. ( از منتهی الارب ).
بروک.[ ب ُ ] ( ع اِ ) افروشه ، که نوعی از حلوا باشد. و از آنست مثل : اًن البروک من عمل الملوک. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). این مثل عربی مثل فارسی «خرما و ماهی ، لوت پادشاهی » را بخاطر می آورد. ( یادداشت دهخدا ). || ( اِمص ) نیک شتابی ، اسم است از ابتراک. ( منتهی الارب ). || ( ص ، اِ ) ج ِ بارِک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به بارک شود. || ج ِ بَرک. ( منتهی الارب ). رجوع به برک شود.

فرهنگ فارسی

افروشه که نوعی از حلوا باشد .

دانشنامه عمومی

بروک (استان پومرانی). بروک ( به لهستانی: Bruk ) یک روستا در لهستان است که در گمینا جژگونگ واقع شده است. بروک ۵۶۰ نفر جمعیت دارد.
بروک (مکلنبورگ فورپومرن). بروک ( به آلمانی: Broock ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در لوبتس واقع شده است. بروک ۴۰۷ نفر جمعیت دارد.
بروک (هلند). بروئک ( به هلندی: Broek ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در ده فریسکه مارن واقع شده است. بروئک ۱۹۰ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال انبیا فال انبیا فال فنجان فال فنجان