لغت نامه دهخدا
اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابد
از این سپس نکند رخت عمر ما یغما.کمال اسماعیل.من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما می کند.سعدی.دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد
کی التفات کند بر بتان یغمایی.سعدی.نرگس سرمست و زلف کافر او در جهان
هرکه را جان و دلی دیدند یغما کرده اند.هندوشاه. || موجب غارت گردیدن. به یغما دادن به دست ِ... :
تمنای شکم روزی کند یغمای مورانت
اگر هر جا که شیرین است چون زنبور بنشینی.سعدی.