یاسمین عارض

لغت نامه دهخدا

یاسمین عارض. [ س َ رِ ] ( ص مرکب ) آن که عارض وی چون یاسمین سفید است :
ز دست دلبر گلرخ دلارایی پریچهره
عیاری یاسمین عارض نگاری مشتری سیما.مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

آن که عارض وی چون یاسمین سفید است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال شمع فال شمع فال ورق فال ورق