گلگون کردن

لغت نامه دهخدا

گلگون کردن. [ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سرخ کردن :
شوم جامه رزم بیرون کنم
به می روی پژمرده گلگون کنم.فردوسی.زردرویی میکشم زآن طبعنازک بی گناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم.حافظ.

فرهنگ فارسی

سرخ کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال میلادی فال میلادی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شمع فال شمع