افتاب مهتاب

لغت نامه دهخدا

( آفتاب مهتاب ) آفتاب مهتاب. [ م َ ] ( اِ مرکب ) قسمی از آتش بازی که نور آن گاه سوختن بچند رنگ زند.

فرهنگ معین

( آفتاب مهتاب ) (مَ ) (اِمر. ) ۱ - نوعی وسیلة آتش بازی که به هنگام سوختن به چند رنگ درمی آید. ۲ - یکی از فنون کُشتی . ۳ - پُشتَک وارو زدن .

فرهنگ عمید

( آفتاب مهتاب ) ۱. نوعی آتش بازی که هنگام سوختن به چند رنگ درمی آید.
۲. (ورزش ) در کشتی، از فنون کشتی گیری.
۳. (ورزش ) نوعی وارو هنگام پریدن در آب و یا در ژیمناستیک.
۴. نوعی بازی کودکان که در آن دو نفر پشت در پشت هم بازوها را حلقه می کنند و به نوبت شعر خوانده و همدیگر را بلند می کنند.

فرهنگ فارسی

( آفتاب مهتاب ) ( اسم ) ۱ - قسمی آتش بازی که بهنگام سوختن بچند رنگ جلوه نماید . ۲ - یکی از فنون کشتی گیری در خاک است و معمولا بعد از سگک و کنده کشی ازین فن استفاده میشود. ۳ - نوعی از بازیهای کودکان است .
قسمی از آتش بازی که نور آن گاه سوختن بچند رنگ زند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا فال راز فال راز فال ورق فال ورق