کژ نگر

لغت نامه دهخدا

کژنگر. [ ک َ ن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) کژ نگرنده. که با کژی نگرد. کج بین. دوبین. احول. کاژ :
آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ
کژنگرباشد همیشه عقل کاژ.مولوی. || بدنظر. کژنظر. بدنگاه. بدبین :
روز دانش زوال یافت که بخت
بمن راست فعل کژنگر است.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کژ نگرنده .که با کژی نگرد .یا بد نطر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ای چینگ فال ای چینگ فال اوراکل فال اوراکل