کوتاه گونه

لغت نامه دهخدا

کوتاه گونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) تقریباً کوتاه. تا حدی کوتاه : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه. ( تاریخ بیهقی ). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل ، اما نادر است و ناچار بگوییم. ( تاریخ بیهقی ). و رجوع به کوتاه شود.

فرهنگ فارسی

تقریبا کوتاه . تا حدی کوتاه :پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال عشق فال عشق فال قهوه فال قهوه فال تماس فال تماس