لغت نامه دهخدا
والظلم فی خلق النفوس فان تجد
ذا عفة فلعله لایظلم
و من البلیة عذل من لایرعوی
عن جهله و خطاب من لایفهم.
... و متنبی را در این باب ید بیضا و طریقتی زهرا بوده... مثال از شعر پارسی بونصر شاذی راست :
بر خرد خویش بر ستم نتوان کرد
خویشتن خویش را دژم نتوان کرد
دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه را خادم درم نتوان کرد
قانع بنشین و آنچ یابی بپسند
کایزدی و بندگی بهم نتوان کرد.
مثال دیگر کمالی راست :
زبس سپیدی کاین روزگار بامن کرد
سیاه عارض من رنگ روزگار گرفت..
سوار بود و جوانی شتاب کرد و برفت
ز گرد مرکب اوعارضم غبار گرفت.
دیگر مسعودسعد راست :
تبارک اﷲ این بخت و زندگانی بین
که تانمیرم زندان بود مرا خانه
چو شانه شد جگرم شاخ شاخ زان حسرت
که موی دیدم شاخی سپید در شانه.
وبیشتر اشعار مسعودسعد، کلام جامع است خاصه آنچه در حبس گفته است... ( حدایق السحر چ اقبال صص 81 - 82 ). و رجوع به همین کتاب و هنجار گفتار شود.