کار محکم کردن

لغت نامه دهخدا

کار محکم کردن. [ م ُ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استوار کردن آن. محکم کاری کردن. ابرام. ( ترجمان القرآن ) :
گرفتم عقل محکم کرد کار خویش را صائب
ره سیل قضا را سد اسکندر نمی بندد.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

استوار کردن آن محکم کاری کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی