چهارصباح. [ چ َ / چ ِ ص َ ] ( اِ مرکب ) چهارروز. چهاربامداد. چهارصباح عمر. چهارروز عمر. چهارروزه عمر. چهارروزه زندگانی. و از آن کوتاهی مدت اراده کنند. و یا کوتاه وانمود کردن مدت خواهند، هرچند که کوتاه نباشد. سپنج. رجوع به چارصباح شود.
فرهنگ فارسی
چهار روز . چهار بامداد چهار صباح عمر چهار چهار روز عمر .