چنگ ساز کردن

لغت نامه دهخدا

چنگ ساز کردن. [ چ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چنگ نواختن. چنگ را بنغمه در آوردن. چنگ سراییدن :
در آن مجلس که عیش آغاز کردند
بیکجا چنگ و بربط ساز کردند.نظامی. || آماده نواختن ساختن و کوک کردن چنگ :
مغنی بیا چنگ را ساز کن
بگفتن گلو را خوش آواز کن.نظامی.

فرهنگ فارسی

چنگ نواختن . چنگ را بنغمه در آوردن . چنگ سراییدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم