چشمک کردن. [ چ َ / چ ِ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چشمک زدن. با گوشه چشم اشاره کردن. نوعی بهم زدن چشم بقصد ایماء و اشاره : بچشمک کردنش از در مشو دور.نظامی.رجوع به چشمک و چشمک زدن شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) چشمک زدن . با گوش. چشم اشاره کردن . نوعی بهم زدن چشم بقصد ایمائ و اشاره .