چاکری کردن

لغت نامه دهخدا

چاکری کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نوکری کردن. خدمتگری کردن. ملازم خدمت کسی بودن یا شدن :
نیرزد بخیل آنکه نامش بری
و گر روزگارش کند چاکری.سعدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نوکری کردن . خدمتگری کردن . ملازم خدمت کسی بودن یا شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ورق فال ورق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت