پیر می فروش

لغت نامه دهخدا

پیر می فروش. [ رِ م َ / م ِ ف ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالخورده باده فروش. کهنسالی که شراب انگوری فروشد. پیر خمار. || پیر میکده. پیر میخانه :
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
که پیر می فروشانش بجامی برنمی گیرد.حافظ.دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد.حافظ.

فرهنگ فارسی

پیر خمار سالخورده باده فروش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال راز فال راز فال تماس فال تماس