پیر عمر

لغت نامه دهخدا

پیرعمر. [ ع ُ م َ ] ( اِخ ) موضعی بشمال شهرزور.
پیرعمر. [ ع ُ م َ ] ( اِخ ) از یاران امیر قرایوسف ترکمان و نایب وی. پیرعمر در جنگ این امیر با میرزا ابوبکر کرت شرکت داشته است. و نیز از جانب قرایوسف والی ارزنجان گشته. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 570 و 577 ).

فرهنگ فارسی

از یاران امیر قرا یوسف ترکمان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز فال احساس فال احساس