پی کندن

لغت نامه دهخدا

پی کندن. [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیوستن. ( برهان ). || جمع کردن ودر سلک کشیدن. ( برهان ). مؤلف برهان ذیل «پیکند» آرد: ماضی پیکندن بمعنی پیوستن است و در سلک در آوردن یعنی پیوست و در سلک درآورد و جمع نمود :
هر آنچه داود آنرا به سالها پیوست
هر آنچه قارون آنرا به عمرها پی کند.رودکی.|| گود کردن جای دیوار یا دور بنائی که خواهند ساختن تادر آن گود پی افکنند. دور فرو بردن جای دیوار و بنلادتا لاد بر آن استوار کنند.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- جمع کردن فراهم آوردن : هر آنچه داود آنرا بسالها پیوست هر آنچه قارون آنرا بعمرها پی کند... ( رودکی ) ۲- گود کردن جای دیوار یا دور بنایی که خواهند ساختن تا در آن گود پی افکنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال تماس فال تماس