هم اهنگی

لغت نامه دهخدا

( هم آهنگی ) هم آهنگی. [ هََ هََ ] ( حامص مرکب ) هم قصدی. همراهی. موافقت. ( یادداشت مؤلف ) :
در آن پرده که شیرین ساختی ساز
هم آهنگیش کردی شه به آواز.نظامی.رجوع به هم آهنگ شود.

فرهنگ فارسی

( هم آهنگی ) ۱- توافق وتناسب وارتباط چندصدای مختلف در آن واحد. توضیح بشر سر رشت. این علم را در طبیعت پیدا کردن و در صدد تکمیل و تدوین آن بر آمده تا علمی جداگانه شده است . اولین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن هماهنگی اصوات در قرون وسطی شروع شده و رفته رفته ترقی کردن تا آنکه در قرن هفدهم میلادی تدوین شده و موسیقیدانهای بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیل. تکمیل این فن مقبول و پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند . عنصر اصلی این علم توافقهاست و آنها چند نوت مختلف است که در یک آن با هم شنیده میشود . توافقها ممکن است از دو یا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و دراین صورت توافقات دو صدایی و چهار صدایی و پنج صدایی موسوم میشود... ۲ - اتحاداتفاق .
۱- توافق وتناسب وارتباط چندصدای مختلف در آن واحد. توضیح بشر سر رشت. این علم را در طبیعت پیدا کردن و در صدد تکمیل و تدوین آن بر آمده تا علمی جداگانه شده است . اولین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن هماهنگی اصوات در قرون وسطی شروع شده و رفته رفته ترقی کردن تا آنکه در قرن هفدهم میلادی تدوین شده و موسیقیدانهای بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیل. تکمیل این فن مقبول و پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند . عنصر اصلی این علم توافقهاست و آنها چند نوت مختلف است که در یک آن با هم شنیده میشود . توافقها ممکن است از دو یا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و دراین صورت توافقات دو صدایی و چهار صدایی و پنج صدایی موسوم میشود... ۲ - اتحاداتفاق .

فرهنگستان زبان و ادب

{harmony, harmonie (fr. )} [عمومی] سازگاری اجزا با یکدیگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت