نیم موی

لغت نامه دهخدا

نیم موی. ( اِ مرکب ) ظاهراً نیم تنه ای از موئینه بوده است. نیم تنه پوست. ( یادداشت مؤلف ) :
کاندرین مهرگان فرخ پی
زو مرا نیم موی و نیم قباست.فرخی.

فرهنگ فارسی

ظاهرا نیم تنه ای از موئینه بوده است نیم تن. پوست .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم