مه گرفتن

لغت نامه دهخدا

مه گرفتن. [ م َه ْگ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ماه گرفتن. خسوف :
کنون نگاه کنم سوی مه که مه بگرفت
چو مه گرفت بدو بیشتر کنند نگاه.فرخی.رجوع به ماه گرفتن و خسوف شود.

فرهنگ فارسی

ماه گرفتن خسوف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن