مرافعه بردن

لغت نامه دهخدا

مرافعه بردن. [ م ُ ف َ / ف ِ ع َ / ع ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) طرح دعوی کردن : مرافعه به کسی بردن ؛ به او شکایت بردن. از او داوری خواستن : القصه مرافعه این سخن به قاضی بردیم و به حکومت عدل راضی شدیم. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ فارسی

به او شکایت بردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تماس فال تماس