متل گو

لغت نامه دهخدا

متل گو. [ م َ ت َ ] ( نف مرکب ) چربک گو. مستهزی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
نوح اندر بادیه کشتی بساخت
صد متل گو از پی تسخر بتاخت
در بیابانی که چاه آب نیست
می کند کشتی چه نادان ابلهی است.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 181 ).

فرهنگ فارسی

چربک گو مستهزی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال عشق فال عشق