ماهی زهره

لغت نامه دهخدا

ماهی زهره. [ زَ رَ / رِ ]( اِ مرکب ) پوست بیخ گیاهی است بغایت سیاه مانند جگرماهی و آن را به عربی سم السمک و شیکران الحوت خوانند اگر قدری از آن در آب ریزند ماهیانی که در آب باشند مست شوند و تمام بر روی آب آیند و معرب آن ماهی زهرج است. ( برهان ) ( آنندراج ). بار گیاهی سمی که در مست کردن ماهیهای رودخانه به کار می برند و در طب نیز استعمال می گردد. ( ناظم الاطباء ). دزی در ذیل قوامیس عرب آن را سم ماهی معنی کرده و معادل «منیس پر موم کوکولوس » آورده است. پوست بیخ گیاه سکران الحوت است. سم السمک. بوصیر. بوسیر. دم گاو. سقرقویروقی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به دزی ج 2 ص 566 و حاشیه برهان و ماهی زهرج شود.
- ماهی زهره کوهی ؛ اسم فارسی قلومس است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

پوست بیخ گیاهی مانند جگر ماهی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال اوراکل فال اوراکل فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت