فریاد خواندن

لغت نامه دهخدا

فریاد خواندن. [ ف َرْ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) فریاد کردن. فریاد کشیدن. فریاد کردن. || کمک خواستن. دادخواهی کردن :
تظلم برآورد و فریاد خواند
که شفقت برافتاد و رحمت نماند.سعدی.شنیدم که در حبس چندی بماند
نه شکوه نوشت و نه فریاد خواند.سعدی.

فرهنگ معین

( ~ . خا دَ ) (مص ل . ) نک فریاد خواستن .

فرهنگ فارسی

فریاد کردن . فریاد کشیدن

ویکی واژه

نک فریاد خواستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال اعداد فال اعداد فال عشق فال عشق