فراخ میان

لغت نامه دهخدا

فراخ میان. [ ف َ ] ( ص مرکب ) ضلیع. ( منتهی الارب ): فرس ضلیع؛ اسب تمام خلقت بزرگ و فراخ میان. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب