غریبی کردن

لغت نامه دهخدا

غریبی کردن. [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مسافر شدن. سفر کردن. بیگانگی کردن. عدم آشنایی نمودن. || وحشت کردن. ( ناظم الاطباء ). ترسیدن شیرخواره از دیدن کسی ناشناس.

فرهنگ معین

(غَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - سفر کردن . ۲ - بیگانگی کردن . ۳ - ترسیدن طفل از شخص ناشناس .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سفر کردن مسافر شدن ۲ - بیگانگی کردن عدم آشنایی نمودن ۳ - ترسیدن طفل از شخصی ناشناس وحشت کردن .

ویکی واژه

سفر کردن.
بیگانگی کردن.
ترسیدن طفل از شخص ناشناس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال شمع فال شمع فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس