عنان گران کردن

لغت نامه دهخدا

عنان گران کردن. [ ع ِ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استادن و متوقف کردن اسب. ( آنندراج ). ایستادن سوار. ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). عنان کشیدن :
پس کرد عنان گران چو مرکز
فرمود سبک خطاب موجز.خاقانی ( از آنندراج ). || آهسته راندن. ( امثال و حکم دهخدا ) :
ز کنده به صد چاره اندرگذشت
عنان را گران کرد بر سوی دشت.فردوسی.در سپه جهل بسی تاختی
اکنون یکچند گران کن عنان.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

( ~ . گِ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) توقف کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) توقف کردن سوار .

ویکی واژه

توقف کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم