عطسه دادن

لغت نامه دهخدا

عطسه دادن. [ ع َ س َ / س ِ دَ ] ( مص مرکب ) عارض شدن و پدید گشتن عطسه و زفرافیدن. ( ناظم الاطباء ). عطسه کردن. عطسه زدن. عَطس. عُطاس. کداس. کدسة. کدسان. ( از منتهی الارب ) :
شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه داد
فاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان.خاقانی.از جگر جیش خان خاک زند جوش خون
عطسه خونین دهد بینی شیران ز شم.خاقانی.که آن مهربان ماه خسروپرست
به اقبال شه عطسه ای داد و رست.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عارض شدن عطسه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال فرشتگان فال فرشتگان فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی