سبق گرفتن

لغت نامه دهخدا

سبق گرفتن. [ س َ ب َ گ ِ رِت َ ] ( مص مرکب ) درس گرفتن. چیز آموختن :
بباغ بلبل بر یاد تو گشاده زبان
بشاخ فاخته از ذوق تو گرفته سبق.انوری.روزی دیوانه ای این بیت میخواند:
نیکوان را دوست دارد هر که باشد در جهان
گر بدان را دوست داری گوی بردی از میان.
خواجه فرمودند ما از این سخن سبق گرفتیم و درویشان گفتند که این بیت را یاد گیرند. ( انیس الطالبین ص 68 ).
طوطی من سبق از سینه خود میگیرد
پشت آئینه مرا مانع گویایی نیست.صائب. || درس دادن و تعلیم کردن. ( آنندراج ). درس. تدریس :
ای معلم جزو استعداد مردم جاهلی است
کودک ما را سبق از علم نادانی بگو.ملا طغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

درس گرفتن چیز آموختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت