زور بستن

لغت نامه دهخدا

زور بستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) تهمت زدن. دروغ بستن :
بر موسی پیمبر و بر یوشعبن نون
بهتان و زور بندی ، ای طاغی غوی.سوزنی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

تهمت زدن دروغ بستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند استخاره کن استخاره کن