زمین کردار

لغت نامه دهخدا

زمین کردار. [ زَ ک ِ ] ( ص مرکب ) ساکن. آرام. بی حرکت :
جرعه ای گر به آسمان بخشی
شود از خفتگی زمین کردار.خاقانی.

فرهنگ فارسی

ساکن و آرام بی حرکت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس