روشنایی کردن

لغت نامه دهخدا

روشنایی کردن. [ رَ / رُو ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نورافشانی کردن. نورافکندن. روشنی و فروغ بخشیدن :
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر روشنایی میکند.سعدی.

فرهنگ فارسی

نور افشانی کردن . نور افکندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت