رخنه یافتن

لغت نامه دهخدا

رخنه یافتن. [ رَ ن َ / ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) رخنه شدن. تباهی یافتن. خراب شدن. سوراخ شدن. ویرانی گرفتن :
شکر ایزد که از این باد خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت.حافظ ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

رخنه شدن تباهی یافتن خراب شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال مکعب فال مکعب فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی