ذو اصابع

لغت نامه دهخدا

ذواصابع. [ اَ ب ِ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند انگشتان. انگشت وَر.

فرهنگ فارسی

خداوند انگشتان انگشت ور .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال ورق فال ورق فال فنجان فال فنجان