دیر داشت

لغت نامه دهخدا

دیرداشت. ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تأخیر. تعویق : مماطله ، مَطْل ؛ دیرداشت وام. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

تاخیر . تعویق .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم