دختر روزگار

لغت نامه دهخدا

دختر روزگار. [ دُ ت َ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حوادث روزگار. ( برهان ). کنایه از حادثه و واقعه. ( آنندراج ). کنایه از حوادث است. ( انجمن آرا ). ریب المنون.

فرهنگ فارسی

کنایه از حوادث روزگار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال قهوه فال قهوه فال ابجد فال ابجد فال رابطه فال رابطه