داوری گاه

لغت نامه دهخدا

داوری گاه. [ وَ ] ( اِ مرکب ) محکمه. داورگاه. داوری گه. داورگه. دارالعدالة. || مجازاً جنگ جای. آنجا که از مردان و از مردی آنان حکومت کنند :
سکندر در آن داوری گاه سخت
پی افشرد مانند بیخ درخت.نظامی.در آن داوری گاه چون تیغ تیز
که هم رست خیزست و هم رستخیز.نظامی.

فرهنگ عمید

دادگاه، عدالت خانه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) محکمه عدالت دادگاه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم