خونریز خو

لغت نامه دهخدا

خونریزخو. ( ص مرکب ) سفاک. آنکه عادت بکشتار دارد. آنکه او را خوی کشتار است :
ور بود مریخی خونریزخو
جنگ و بهتان و خصومت جوید او.مولوی.

فرهنگ فارسی

سفاک آنکه عادت بکشتار دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه فال احساس فال احساس