خوران خوران

لغت نامه دهخدا

خوران خوران. [ خوَ خوَ / خ ُ خ ُ ] ( ق مرکب ) در حال خوردن. در حال اکل یا شرب. در حال خوردن یا نوشیدن : نان بخوردند و باز دست بشراب بردند و خوران خوران می آمدند تا خیمه مسعود. ( تاریخ بیهقی ). برنشسته خوران خوران بکوی عباد گذر کرد. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

در حال خوردن در حال اکل یا شرب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای فال احساس فال احساس