خوب و بد کردن

لغت نامه دهخدا

خوب و بد کردن. [ ب ُ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گزیدن. به گزینی کردن. انتخاب کردن. اختیار. اجتباء. گزیدن خوبها و رد کردن بدها. غث و سمین کردن. جید را از ردی جدا کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

گزیدن به گزینی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال حافظ فال حافظ