لغت نامه دهخدا
کبت نادان بوی نیلوفر بیافت
خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت.رودکی.مرا گفت خوب آمد این رای تو
به نیکی گراید همی پای تو
نبشته من این نامه پهلوی
بپیش تو آرم مگر نغنوی.فردوسی.سخت خوب آید این دو بیت مرا
که شنیدم ز شاعری استاد.فرخی.هرچند بدین سعتریان درنگرم من
حقا که بچشمم ز همه خوبتر آیی.منوچهری.- خوب آمدن استخاره ؛ نیک نشان داده شدن قصد بوسیله استخاره.