خفقان کردن

لغت نامه دهخدا

خفقان کردن. [ خ َ ف َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) دل به طپش افتادن. طپیدن دل :
زنهار از آن دبدبه کوس رحیلت
چون رایت منصور چه دلها خفقان کرد.سعدی ( غزلیات ).

فرهنگ فارسی

دل به طپش افتادن طپیدن دل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال ای چینگ فال ای چینگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس