خداوندی کردن

لغت نامه دهخدا

خداوندی کردن.[ خ ُ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خدایی کردن :
او خود مگر بلطف خداوندیی کند
ورنه ز ما چه بندگی آید پسند او.سعدی ( بدایع ).|| آقایی کردن. بزرگواری کردن. ریاست کردن. سروری کردن. بزرگی کردن.

فرهنگ فارسی

خدایی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم