خجالت بردن

لغت نامه دهخدا

خجالت بردن. [ خ َ / خ ِ ل َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) خجالت کشیدن. تحمل خجالت کردن. کسب خجالت کردن :
باندازه بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.سعدی ( بوستان ).گربقیامت رویم بی خرو بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار.سعدی.قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم.حافظ.

فرهنگ فارسی

خجالت کشیدن تحمل خجالت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت