خاک الوده

لغت نامه دهخدا

( خاک آلوده ) خاک آلوده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آغشته شده بخاک. خاک نشسته. خاک گرفته. غبارآلود. مُرَیَّغ. ( منتهی الارب ) : واز سر تا پای خاک آلوده. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ فارسی

( خاک آلوده ) آغشته شده بخاک خاک نشسته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال کارت فال کارت