خامی کردن

لغت نامه دهخدا

خامی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناپختگی کردن. جهالت. ناآزمودگی نشان دادن :
نکنم بیخودی و خودکامی
چون شدم پخته کی کنم خامی ؟نظامی.

فرهنگ فارسی

ناپختگی کردن جهالت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان