خاموش کاری

لغت نامه دهخدا

خاموش کاری. ( حامص مرکب ) حالت خاموشی. خاموشی. دم فروبستگی. سکوت :
نظامی بخاموش کاری بسیچ
بگفتار ناگفتنی درمپیچ.نظامی.

فرهنگ عمید

خاموش شدن، سکوت: نظامی به خاموش کاری بسیچ / به گفتار ناگفتنی درمپیچ (نظامی۵: ۸۴۷ ).

فرهنگ فارسی

حالت خاموشی خاوشی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال نخود فال نخود فال ورق فال ورق فال لنورماند فال لنورماند