خالی گشتن

لغت نامه دهخدا

خالی گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) تهی شدن. خالی گردیدن : هراة از شوایب نزاع و ظلم متعدیان خالی گشت و بعدل وافر سلطان حالی شد. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به «خالی گردیدن » و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

تهی شدن خالی گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس