خارج زدن

لغت نامه دهخدا

خارج زدن. [ رِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب. ( آنندراج ). زر قلب را خارج از دارالضرب سکه زدن. از مصطلحات. ( غیاث اللغة ). مقابل رائج. ( آنندراج ). رجوع به رائج شود :
بی اصول قدمش سکه رائج نزنی
خارجی واقف دم باش که خارج نزنی.میرنجات ( از آنندراج ).رجوع به خارج نزدن شود.

فرهنگ فارسی

زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم