حرف فاعل

لغت نامه دهخدا

حرف فاعل. [ ح َ ف ِ ع ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پساوند صفت فاعلی. شمس قیس گوید: کاف و الف و راء است که در اواخر افعال معنی فاعلیت دهد، چنانکه کردگار و آفریدگار و آموزگار ودر اواخر اسماء و صفات معنی نعت دهد، چنانکه سازگارو کامگار و آموختگار و نزدیک بدین معنی یادگار و روزگار. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 166 ). رجوع به «گار» شود. و نیز در عنوان حرف فاعل و صفت گوید: الفی است که در اواخر اصول ، معنی فاعلیت دهد، چنانکه دانا و بینا و شنوا و گویا و در آخر نعوت معنی اتصاف دهد بدان صفت ، چنانکه زیبا و شکیبا. ( المعجم ص 154 ).

فرهنگ فارسی

و آن کاف و الف و رائ است که در اواخر افعال معنی فاعلیت دهند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش