تعبیه ساختن

لغت نامه دهخدا

تعبیه ساختن. [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مرتب ومنظم کردن و قرار دادن. ( ناظم الاطباء ) :
دیر است که بر چرخ همین تعبیه سازند
هفت اختر سیاره در این شغل و در این کار.امیرمعزی ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

مرتب و منظم کردن و قرار دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ فال رابطه فال رابطه فال ورق فال ورق